خدا شناسی|آموزش خداشناسی به کودکان – خدا کیست؟ -قسمت دوم
خدا شناسی|آموزش خداشناسی به کودکان – خدا کیست؟ -قسمت دوم
اولیا و مربیان در بیان باید به مواردی توجه کنند که در ادامه به آن ها اشاره می شود.
از طریق داستان خدای او را هر چه دوست داشتنی و مهربان و زیبا بسازید. کاری کنید خدا را دوست داشته باشد و از این که همه جا با اوست، احساس ایمنی و آرامش کند.
میتوانید در اوقاتی که مثلا هوا تاریک است یا صداهای عجیبی از بیرون میشنود، به او آرامش خاطر بدهید و بگویید خدا هست و حواسش به ماست. یک جوری ذهنش را به این سمت هل بدهید که خدا، قرار نیست باعث دردسر ما شود. بلکه میخواهد بلاها را از ما دور کند. این طوری خدا را حافظ و نگهبان خودش میبیند.
سعی کنید واقعیتهایی را که در مورد خدا میدانید، گسترش دهید. برای این کار مطالعه لازم دارید و این که از قبل میزان قدرت خدا برایتان در محدودهای از مثالها، جا افتاده باشد.
در حدیث داریم که خداوند از مادر هم مهربانتر است. این مهربانی را باید بتوانید در قالب داستان و مقایسه ی مهربانی مادر و خدا، ایجاد کنید. پس از مطالعه و طرح سوال برای خودتان غافل نشوید. چرا که ممکن است با سوالات فرزندتان غافلگیر بشوید و پاسخ مناسبی نداشته باشید.
اگر کودک در حین داستان سوالی پرسید که بلد نبودید خیلی راحت به او بگویید نمیدانم و باید از کسی بپرسم. حتما هم پیگیر جواب آن سوال باشید تا در داستان بعدی، کودک به جواب سوالش برسد و معطل نشود.
معطلی فرزند باعث میشود او برای پرسیدن و جواب گرفتن، دلسرد شود و دیگر بی خیال پرسشهای بعدی شود یا مثلا سوالهایش را از کسی که ناوارد است، بپرسد که آن هم آفاتی دارد.
در طرح داستانهای دینی باید دقت کرد که از بیان وقایعی که مربوط به عذابها و سختگیریهای خداوند بر بندگانش میشود، خودداری کرده و بیشتر به بازگویی داستانهایی پرداخته شود که چهرهای صمیمی و مهربان از پروردگار را به نمایش میگذارند.
داستان هایی مانند داستان حضرت یونس علیهالسلام که مفاهیمی چون ناامید نشدن از رحمت خداوند و توبه کردن پس از آگاه شدن از اشتباه و خطای خود در آن نهفته است یا احترام به والدین، کمک به فقرا، حفظ محیط زیست و نمونه های این چنینی که کابردی هستند و شما میتوانید به مهربانی خدا، قدرت خدا، بینیازی خدا، حفظ نعمتهای بی پایان خدا و… ربطش بدهید استفاده کنید.
داستانهای عجیب و سوال برانگیز را تعریف نکنید. داستان را با شایعات یا تصورات کودکیِ خود همراه نکنید. همیشه حقیقت را مد نظر داشته باشید. مثلا تصورات کودکی ما شاید این بوده که خدا یک پیرمرد مهربان است. نباید جوری خدا را توصیف کنیم که همین تصور اشتباه در کودک هم ایجاد شود.
یا مثلا بیان داستان حضرت عیسی علیه السلام که بدون داشتن پدر متولد شده برای کودک سوال فرعی ایجاد می کند که شاید در سن مناسب پاسخ گویی نباشد.
همیشه مثالهایی برای مقایسه داشته باشید. گاهی لازم است مقدمه چینی کنید. مثلا دنیا را با جزییاتش تعریف کنید و آن را هی بزرگ و بزرگتر کنید. تا اعماق زیر دریا و اوج آسمانها و کهکشانها نگاه کودک را گسترده کنید تا دنیا و مخلوقات خدا در ذهنش وسیع و متعدد شود. آنگاه خیلی راحت میتوانید در مورد قدرت خدا یا بزرگی او یا علم بیپایانش داستان بگویید و مطلب را برایش جا بیندازید. پس همیشه لازم نیست از ابتدا سراغ خدا شناسی بروید. مقدمه چینی گاهی مهمتر از نتیجهگیری است.
توجه کنید که اگر بچهها حوصله ی داستان جدی و علمی را ندارد، بیخیال شوید. لازم نیست همه ی داستانها نتیجهاش بحث خداشناسی باشد.